عمربن سعد ملعون روز يازدهم محرم سال 61 هـ .ق. تا ظهر در زمين كربلا ماند و بر كشتگان سپاه خود نماز خواند و آنان را به خاك سپرد؛ در حالي كه بدن امام حسين(عليه السلام) به همراه 72 تن از اصحاب گران قدرش بدون كفن برزمين گرم كربلا مانده بود. چون روز به نيمه رسيد، عمر بن سعد دستور داد تا اهل بيت امام حسين(عليه السلام) را بر شترها سوار كردند. حضرت زين-العابدين(عليه السلام) را در حالي که بيمار بود نيز با غل و زنجير بر اشتري سوار نمودند . هنگام حرکت کاروان اسرا از کنار قتلگاه، صداي شيون و گرية بانوان بلند شد که به يکباره غوغايي در کربلا به پا شد.
حضرت زينب(سلام الله عليها) با چشمي خون فشان رو به بدن مطهر برادر كردند و فرمودند: «به فداي آنكس كه سپاهش روز دوشنبه غارت شد! به فداي آنكس كه ريسمان خيامش را قطع كردند! به فداي آنكس كه نه غايب است تا اميد بازگشتنش باشد و نه مجروح است كه اميد بهبودش باشد! به فداي آنكس كه جان من فداي او باد! به فداي آنكس كه با دلي اندوهناك و با لبي عطشان او را شهيد كردند! به فداي آنكس كه از محاسنش خون ميچكيد» .
نكتة قابل توجه در اين فرمايش حضرت زينب(سلام الله عليها) آن است كه شهادت امام حسين(عليه السلام) و غارت خيمه هاي آن حضرت را روز دوشنبه بيان فرمودهاند در حالي كه بنا به گفتة تمام تاريخ نويسان روز عاشورا، روز جمعه يا شنبه بوده است. از اين رو بايد گفت که اين کلام بلند آن حضرت، به روز دوشنبهاي اشاره دارد كه غاصبان خلافت در سقيفة بني ساعده دور هم جمع شدند تا سنگ بناي انحراف و گم راهي ميليونها مسلمان را بگذارند؛ پس در همان جا واقعة كربلا را نيز كه ثمرة اين فتنة ننگين بود، طراحي نمودند و در حقيقت خنجري كه شمر ملعون در عصر عاشورا بر گلوي نازنين امام حسين(عليه السلام) قرار داد، غاصبان خلافت در سال 11 هـ .ق. آن را از غلاف بيرون آورده و براي كشتن امام حسين(عليه السلام) آماده كرده بودند. آنكه طرح بيعت شـورا فكـند خود همانجا طرح عاشورا فكند
2ـ برگزاري مجلس ابن زياد ملعون عمر بن سعد روز يازدهم محـرم به كوفه آمد و عبـيدالله بن زيـاد، بـابرگزاري مجلس باشكوهي، اذن عمومي داد تا مردم در مجلسش حاضر شوند. آن گاه سر مقدس امام حسين(عليه السلام) را مقابل او گذاشتند و او به آن نگاه و تبسم مينمود و با چوبي كه در دست داشت جسارت ميكرد. در اين هنگام زيد بن ارقم برخاست و در حاليكه ميگريست، فرياد زد: «چوبت را از لب و دندان حسين(عليه السلام) بردار كه من با چشم خود ديدم رسول خدا(صلي الله عليه و اله) لبان مبارك خويش را بر همين لب و دهان گذارده بود!» ابن زياد ملعون به او گفت: «اگر پيرمردي سالخورده نبودي و عقل خود را از دست نداده بودي، گردنت را ميزدم!» پس در اين هنگام زيد از جا برخاست و روانة خانهاش شد.
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین